صدایت

صدایت نرم نرمک باز می بارد  

صدایت از فراسوی زمانها سوی این دلخسته پر می گیرد و...

آری ، مرا هم می برد با خود

به دنیایی پر از مهر و پر از احساس

به دنیایی سراسر عشق.

من اینجا ایستاده ، خسته اما خوش

صدایت طعم خوشرنگ امید و آرزوهای قدیمی را برایم هدیه می آرد..

صدایت چون شهابی در دل تاریک من پر می کشد امشب...

و من لبریز می گردم

لبریز از شعف ، از عشق

و یادت در وجودم شعله می گیرد

چه حس خوب و دلچسبیست...

صدایت تا ابد چون رود ناآرام در رگهای من جاریست.

دامون...